جدول جو
جدول جو

معنی کدخدا شدن - جستجوی لغت در جدول جو

کدخدا شدن
(رَ تَ / تِ گَ تَ)
زن گرفتن. تأهل کردن. بضع. (یادداشت مؤلف). شوهر شدن:
چنان کودک نارسیده بجای
یکی زن گزین کردو شد کدخدای.
فردوسی.
، با زن باکره آرمیدن شوی. (یادداشت مؤلف).
- کدخدا شدن داماد، برداشتن شوی بکارت زن را. (از یادداشت مؤلف).
- کدخدا شدن دختر، برداشتن شوی بکارت او را. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ خوَرْ / خُرْ دَ)
کدخدا قرار دادن، داماد کردن. عریضۀ اخلاص آیین بخدمت اشرف نوشته چون در هرات پسرش را کدخدا می کرد طوی الوشی ارسال داشته بود. (عالم آرا از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کدخدا کردن
تصویر کدخدا کردن
قرار دادن، داماد کردن: (عریضه اخص آیین بخدمت اشرف نوشته چون در هرات پسرش را کدخدا میکرد طوی الوشی ارسال داشته بود) (عالم آرا)
فرهنگ لغت هوشیار